♥ TAGHDIR MUSIC ONLINE ♥

♥ TAGHDIR MUSIC ONLINE ♥

عاشقان شادمهر عقیلی
♥ TAGHDIR MUSIC ONLINE ♥

♥ TAGHDIR MUSIC ONLINE ♥

عاشقان شادمهر عقیلی

Malena 2000 - Bluray

دانلود فیلم کمدی و درام , عاشقانه و فوق العاده زیبای Malena محصول 2000 آمریکا

|| لینک مستقیم و کمکی ، با کیفیت خارق العاده Bluray 720p 700MB ، زیرنویس فارسی ||
|| نامزد اسکار 2001 در دو رشته بهترین فیلم  و چندین افتخار بسیار زیاد دیگر ||
|| تماشای این فیلم برای افراد زیر 18 سال توصیه نمی شود ||

Malena 2000


ژانر : کْمدی / درام / عاشقانه

تاریخ انتشار : 26July 2001

امتیاز: 7.4/10

محصول : 2012 آمریکا

کیفیت : Bluray 720p – فوق العاده

حجم :  700MB

کارگردان : Giuseppe Tornatore

بازیگران : Monica BellucciGiuseppe Sulfaro and Luciano Federico | See full cast and crew

خلاصه داستان : مالنا داستانی از زندگی یک زن سیسیلی است در گرماگرم جنگ جهانی دوم. با شروع جنگ همسر مالنا به جبهه های نبرد میرود و مالنا در یک محیط سنتی، بدبین و با مردمی فاسد تنها میماند. در این میان تنها یک پسر نوجوان است که مالنا را به مانند یک انسان دوست دارد و حتی عاشق اش است


http://dl.newmusic56.com/Baner/12970903351.gif دانلود فیلم با لینک مستقیم ( VIP)

http://dl.newmusic56.com/Baner/12970903351.gif دانلود فیلم با لینک کمکی از سـرور  ( رایگان )

http://dl.newmusic56.com/Baner/12970903351.gif زیرنویس فارسی




نقد و بررسی کامل فیلم Malena (مالنا)

بنیتو موسولینی (1945-1883م)

بنیانگذار حکومت فاشیستی در ایتالیا و دیکتاتور این کشور از سال 1922 تا 1943 میلادی که ملقب به ال دوسه (پیشوا) بود. وی قصد داشت امپراطوری ایتالیا را تاسیس کند و در همین راستا در اواخر جنگ جهانی دوم با هیتلر همراه شد. شکست ایتالیا و متحدین در جنگ منجر به سقوط وی شد.

فاشیسم

فاشیسم یک حزب طرفدار جنگ بود که موسولینی رسماً آن را تاسیس کرد و گسترش داد. در آن زمان این حزب با ترور شخصیت های احزاب مخالف مثل حزب لیبرال و... قدرت را به دست گرفت. مشی اقتصادی این حزب انتقال صنایع از مالکیت دولتی به مالکیت خصوصی بود. سران این حزب هزینه های زیادی صرف اشتغال زایی در ایتالیا کردند. در سیاست خارجی فاشیسم کم کم از موضع صلح طلبانه به ناسیونالیسم تجاوزگرانه تغییر موضع داد.

اوضاع اقتصادی ایتالیا و جهان در زمان جنگ جهانی دوم

تحمیل شرایط غیرمنصفانه معاهده به کشورهای متحد، بی توجهی به وضعیت شکننده اقتصاد این کشورها، وقع بحران های بزرگ، رشد مرکانتیلیسم (ملی گرایی) و در نهایت بلوکی شدن اقتصاد جهانی از بزرگترین مشکلات آن دوران بود. طرفداران سیاست مرکانتیلیستی و محدودکننده در داخل کشورها قدرت گرفتند و ملی گرایی شعار روز شد. به تدریج کشورهای جهان به شکل بلوکهایی درآمدند که تنها در میان خود به تجارت و مبادله می پرداختند. طبیعی است که دوستی ها رنگ باخت و کم کم فضای ملتهبی در جهان شکل گرفت، هر بلوک دیگری را دشمن خود می پنداشت و اینها دلایلی بر جنگ آلود شدن فضای کشورها شد.

نقد و روایت فیلم

داستان فیلم مالنا در سه دوره زمانی شکل میگیرد که یک به یک آنها رآ مورد تحلیل قرار میدهم.

ورود ایتالیا به جنگ جهانی دوم

سکانس اول: دوربین تورناتوره به داخل شهر میرود. پارچه ها و رخت هایی که مابین ساختمان های قدیمی آویزان شده اند، نشان از یک جامعه پرتنش، شلوغ و بهم ریخته را می دهد. یک ماشین نظامی حامل خبر پیشوا برای مردم با صدای بلند اعلام میکند ساعت 5 بعداز ظهر ال دوسه قرار است که برای مردم سخنرانی کند. البته گفته میشود با اجازه فاشیست مجازید کار را تعطیل کنید و کودکانی را می بینیم که با خوشحالی به دنبال ماشینی که حامل این خبرست میدوند بدون اینکه از آینده مبهمشان اطلاعی داشته باشند.
داستان با روایت رناتو آغاز میشود "حدود 12 سال و نیمه بودم و با اینکه که خیلی کوچیک بودم ولی تمام خاطراتم رو به یاد دارم، در آنروز موسیلینی به فرانسه و بریتانیای کبیر اعلام جنگ کرد و من اولین دوچرخه ام رو خریدم. و این جملات فروشنده "قاب دوچرخه انگلیسیه و دنده هاش فرانسویه و ترمزش... یادم نیست؟ ولی قفلش سیسیلیه همیشه روغنکاریش کن" خبر از جامعه ای بی هویت به ما میدهد.
جواب پدر رناتو به فروشنده جهت خرید دوچرخه نو خبر از اوضاع بد اقتصادی مردم دارد. "کی میتونه تو این اوضاع دوچرخه نو بخره؟"
رناتو سرشار از شوق دوچرخه ای که خریده است، از کوچه های شهر عبور میکند، مردم در صفوف به هم فشرده به سخنرانی موسیلینی، رهبر فاشیسم گوش میدهند و ابراز احساسات میکنند. مردم از شروع جنگ خوشحالند، تفکر ملی گرایی و فاشیسم در میان مردم موج میزند.
در یک نمای نزدیک دوربین صورت مضطرب یک سرباز جوان را نشان میدهد که نگران جنگ و آینده اش است و در نمایی دورتر پیرمرد و پیرزنی که از خوشحالی سر از پا نمیشناسند. تقابل فکری نسل ها همیشه دغدغه جامعه های انسانی بوده و هست.

سکانس بعدی فیلم: پسربچه ها دور یک مورچه بی آزار جمع شده اند و با استفاده از ذره بین و آفتاب از زجر دادن به یک مورچه بی پناه لذت میبرند.حرفهای پسربچه ها با پیوند نمایی دیگر معنای خاصی را به بیننده القا میکند. پسرک به دوستش میگوید: "پینو فکر میکنی این مورچه میدونه قراره بمیره" و در همین لحظه مالنا را در حال شانه کردن موهایش، بی خبر از زجری که باید از دست جامعه متحمل بشود می بینیم. هنگامیکه مورچه کشته میشود پسربچه ها میگویند "فرزند مریم (عیسی مسیح) پیامبر ماست و ما امن هستیم" و با مذهب عذاب وجدان خودشان را تسکین میدهند و این طرز تفکر جوانهایی است که آینده این جامعه توسط آنها شکل میگیرد. در همین لحظات رناتو با دوچرخه جدیدش به جمع دوستان میپیوندد و از گروه درخواست میکند او را به جمع خود راه بدهند ولی مخالفت میشود، چون رناتو هنوز شلوار کوتاه میپوشد و به اصطلاح آنقدر بزرگ نشده است که وارد گروه شود... در همین حین مالنا از راه میرسد و رناتو برای اولین بار با مالنا روبرو می شود. مالنا نمونه یک زن سیسیلی (زادگاه تورناتوره)، پاک و معصوم با چهره ای زیبا چون دری گرانبها، با اندامی زیباتر خرامان روانه شهر است. رفتار مالنا در جای خود قابل تأمل است. متین، باوقار، سر به زیر و غم نهانی که در چهره مالنا دیده میشود، حاکی از افسردگی او و دردهای بیشماری است که در دل دارد و سکوت پرمعنای مالنا هزاران حرف ناگفته دارد. رناتو در همین مواجهه اول چنان شیفته او میشود که عشق و هوس با هم در او بیدار میشود.

در نمایی بسته ورود مالنا به شهر و دیوارهای مخروبه اش با هم به تصویر کشیده میشود، شهری که مردانش فقط با چشمان حریص بدنبال جسم مالنا هستند. مالنا از بین مردان و زنان شهر عبور میکند و رناتو همه جا در تعقیب اوست. زنها از حسادت و مردان از شهوت در حال انفجار هستند. مالنا زیر ذره بین چشمهای مردم در حال آب شدن است ولی همچنان مهر سکوت به لبهای اوست و ترجیح میدهد که از درون بسوزد ولی اعتراضی نکند.
رناتو از زبان پسربچه ها، متوجه میشود که مالنا دختر معلم پیر مدرسه است. دومین بار که رناتو سر راه مالنا قرار میگیرد، متوجه صلیبی که به گردن مالناست میشود. در این لحظه که به صلیب و بدن مالنا خیره شده است، نبرد بین شهوت و مذهب در درون او به بالاترین حد خود رسیده است.
مالنا همچنان به راه خود ادامه می دهد، زیباترین زن در کاستلکوتو، شهری که مردمانش فقط به جنگ فکر میکنند. او چه آینده ای پیش رو دارد؟

در گرماگرم جنگ جهانی دوم

در کلاس درس پدر مالنا که ناشنواست توسط بچه های کلاس مورد تمسخر واقع میشود. معلمی که صداقت را به بچه ها درس میدهد ولی آنها به طرز وقیحی از نقص عضو او سوءاستفاده میکنند و با به زبان آوردن حرفهای رکیکی در مورد مالنا، پیرمرد بیچاره را مورد استهزاء قرار میدهند. شعور و ادب پسربچه ها فقیرتر از وضعیت اقتصادیشان است.
شب شده است و خواب از چشمان رناتو رخت بر بسته است، فکر مالنا یک لحظه هم او را راحت نمیگذارد.
پسربچه ها شروع به دروغ پردازی در مورد مالنا میکنند و مغز رناتو از این دروغ ها پرمیشود و وقتی به روبروی خونه مالنا میرسد، منتظر میشود تا مالنا او را برای خرید سیگار دعوت کند، ولی انتظار بی فایده است. رناتو میفهمد تمامی حرفها دروغی بیش نبوده است. رناتو در رویای بچگانه خودش غرق می شود و از همینجا توهمات رویاگونه او شروع میشود.
رناتو در مقابل حرفهای رکیکی که پسرها در مورد مالنا میزنند، از او حمایت میکند ولی خودش توسط همین جمع دوستان متهم به مرد نبودن میشود. رناتو با یکی از پسرها گلاویز میشود و از همینجا رناتو خودش را در رویاها حامی مالنا می بیند.
تناقض دررفتار پدر رناتو آشکار است و در نوع خودش جای تامل دارد. مردم که از سیاست های فاشیست خسته شده اند از طرز فکرهای فاشیستی متنفر هستند ولی در خانه خودشان رفتاری فاشیستی دارند. پدر رناتو بخاطر یک شلوار قدیمی به رناتو کتک مفصلی میزند. رناتو شبانه پنهانی از پنجره به مقصد خانه مالنا خارج میشود.
حکومت نظامی شبها در شهر برقرار است ولی رناتو در کمال تعجب مردم زیادی را می بیند که از تاریکی شب استفاده کرده و با چهره های نامعلوم در حال حرکت به مسیرهای نامشخصی هستند و صداهایی که در نوع خودش برای او جالب است. اشخاص به ظاهر محترم ولی فاسد با مقاصدی شوم از تاریکی شب استفاده کرده و در حال تردد در شهری بی دروپیکر هستند.

رناتو یک روزنه داخل پنجره خانه مالنا پیدا میکند و از آنجا نگاههای مخفیانه و دزدکی به درون خانه را آغار میکند (این نوع نمایش از داخل دریچه همان تفکر افلاطونی است). رناتو اثاثیه داخل منزل را نگاه میکند و چشمش به قاب عکسی میفتد که یادگار عروسی مالنا و شوهرش نینو اسکوردیاست و متوجه میشود مالنا همچنان به همسرش وفادار است و در غیاب او به عکسش عشق میورزد.

سکانس آرایشگاه: همه مردها درباره مالنا حرف میزنند، گویی حرف و کار دیگری ندارند. در همین سکانس متوجه میشویم مالنا به تازگی با نینو ازدواج کرده است و به همراه پدر پیرش از روستا به این شهر آمده است، ولی خوشبختی مالنا با فراخوانده شدن نینو به جنگ پایان یافته است. (آمال و آرزوهای دختران و پسران جوانی که بخاطر جنگ از دست میرود) همه مردها بالاتفاق در مورد مالنا این فرشته پاک و معصوم، افکار بدی دارند و فقط رناتو میداند که تمام این حرفها دروغ و مالنا پاک است.

رناتو موزیکی را که مالنا گوش میدهد خریداری می کند و با این موزیک وارد دنیای رویاهاش می شود. در رویاهای نوجوانی تمامی زنهایی را که با او هستند به شکل مالنا می بیند و حتی قوه تخیل او از این هم فراتر میرود و مالنا را در حضور خودش احساس میکند در حالی که به عشق او پاسخ مثبت داده است.

رناتو برای مالنا، نامه می نویسد و شایعاتی را که درباره او رواج دارد، در نامه هایش به او اطلاع می دهد، حتی خودش را حامی مالنا معرفی میکند. نامه هایی که هیچ وقت به دست مالنا نمی رسد و به دست امواج خروشان دریا سپرده می شود. رناتو هنوز آنقدر بزرگ نشده است که جسارت گفتن حقایق را به مالنا داشته باشد.

مالنا بار دیگر به شهر میرود و چشم های هوسبار مردان و متلک زنان حسود تمامی ندارد. رناتو همه این اتفاقات را از نزدیک می بیند. دوربین تورناتوره تمامی اقشار جامعه را نشان میدهد. وکیل، شهردار، قاضی، افسران نظامی و مردم عادی همگی در نظر او به یک اندازه مقصرند.

در سکانس بعدی، رناتو که همیشه در تعقیب مالناست، مالنا را به طرز مشکوکی در حال ورود به منزلی می بیند و شک در وجودش برانگیخته می شود که آیا حرفهای مردم درست است؟ رناتو به سینما می رود، فقط هنر سینما جوابگوی افکاری هست که او در سر دارد. قهرمان فیلم همان چیزی را میگوید که در آن لحظه در مغز رناتو نیز در حال گذر است. شک وتردید نسبت به زن مورد علاقه و... دیالوگ های فیلم با افکار رناتو به هم گره میخورند: "پس مردم در مورد تو راست میگفتن؟ تو به من دروغ گفتی؟". رناتو چنان غرق در فیلم میشود و با شخصیت اصلی فیلم همزادپنداری میکند که خودش را بجای قهرمان فیلم می بیند.

رناتو در کلاس درس باز هم همکلاسیهاش را در حال استهزای پیرمرد بیچاره می بیند. زنگ تعطیلی کلاس بصدا در می آید و نمایی که بعد از تعطیلی کلاس و هجوم نوجوانان به طبقه های پایین از بالا نشان داده میشود، حکایت از طبقات مختلف آینده این شهر است، و رناتویی که آب دهانش را به روی این جامعه بی وجدان و کثیف می اندازد.

از اینجا به بعد فیلم ریتم تندتری دارد.
رناتو به قدری شیفته شده است که هنوز مالنا به داخل کوچه نرسیده از بوی عطر تن او تشخیص میدهد که مالنا نزدیک اوست، و باز هم شک رناتو و غیرت و تعصب یک پسربچه پاک و حقیقت بین که تا چیزی را به چشم نبیند باور نمیکند. کنجکاوی رناتو را وادار میکند از دیوار خانه مشکوک بالا برود و چیزی را که در نهایت می بیند برایش خوشحالی زیادالوصفی را به همراه دارد. معلم پیر، پدر مالنا ساکن آن خانه می باشد و مالنای معصوم برای رسیدگی به پیرمرد به آنجا رفت و آمد میکرده است. رناتو در دوران نوجوانیست و لذت شهوت و هوس در او بیدار شده است و تک تک حرکات مالنا او را به اوج لذت میبرد و او بجای اینکه این عقده خودش را بر سر دیگران خالی کند به خودارضایی پناه میبرد ولی مردان دیگر شهر به دنبال کارهای کثیف تری هستند.

طولی نمیکشد که آسایش مالنا و رناتو جای خودش را به غم و اندوه میدهد. خبر میرسد که شوهر مالنا در جنگ کشته شده است. (این هم از آن شایعاتی است که تا آخر فیلم معلوم نمیشود چه کسی به راه انداخته است) به هرحال مراسم تجلیل از قهرمان ملی کشور برپا میشود، مراسمی که بجز همسر متوفی، همه شهر حضور دارند و البته در مراسم هم یاوه گویی همچنان ادامه دارد. در مراسم به جنگ در برابر فاشیسم نیز اشاره ای میشود و این آغاز تحولی بزرگ در کشور است.

مالنا در خانه پدر از غم مرگ شوهر اشک میریزد و میداند که از این به بعد دوران سخت و پر رنجی را خواهد داشت و تنهایی هایش بیشتر خواهد شد. نگرانی و اضطراب از آینده مبهمش در چهره اش موج میزند و تمام اینها را فقط رناتو می بیند و با او همدردی میکند، البته در رویاهایش. در همین لحظه کل مردهای شهر در دل خوشحالند چون از این پس دیگر مالنای بیوه قابل دسترس است. رناتو در رویاهایش به مالنا تسکین روحی می دهد و میگوید: "از این بعد من حامی تو خواهم بود قول میدم فقط اجازه بده بزرگ بشم". ولی زمان صبر نمیکند تا رناتو بزرگ بشود و اتفاقات بدی در شرف وقوع است.

در سکانس بعدی، مالنا در مراسم عزاداری خاص شهر شرکت میکند و در لباس مریم مقدس ظاهر میشود(مریم مقدس هم از تهمت ها و حرفهای مردم شهرش در امان نبود) با اشکی در چشم و دردی در دل و تأثر مردم شهر برای مالنا، تاثری که به همان روز ختم میشود. از فردا دوباره حرفهای کوچه و بازاری شروع میشود : "مالنا چه کسی رو برای خودش پیدا میکنه؟" حرفها و افکار به اصطلاح خاله زنکی جامعه سنتی و مریض که ما هم گرفتارش بودیم وهستیم پایانی ندارد. رناتوی بیچاره کاری از دستش برنمیاید ولی با ترفندهای بچه گانه خودش عقده های خود را خالی می کند، با ریختن آب دهان در نوشیدنی مردان و ادرار کردن در کیف زنان که بار طنز فیلم را هم کمی بیشتر میکند، طنزی تلخ و سیاه.
رناتو میداند حرفهایی که مردم میزنند اصلا صحت ندارد و به همین دلیل بیشتر عذاب میکشد. در واقع رناتو هم به نوعی در عذاب کشیدن با مالنا سهیم است. صحبتها در مورد رابطه مالنا با یک دندانپزشک است و گناه مالنای بیچاره اینست که فقط یکبار بخاطر پرکردن دندان نزد او رفته است. زنها پارا فراتر هم میگذارند و میگویند: "مالنا کلاً فاحشه بدنیا آمده" و طبق معمول برای توجیه کارهای کثیف خود از مذهب هم به نحو احسن استفاده میکنند و میگویند: "صدای مردم صدای خداست".

رناتو ناگزیر به خانه خدا پناه میبرد تا برای حمایت از مالنا در برابر مردم شهر از خدا مدد جوید و با یک مجسمه قدیس عهد و پیمان میبندد که در مقابل حمایت از مالنا برایش هر روز شمع روشن کند(دنیای پاک و ساده یک نوجوان). در همین نما کلیسا را که خالیست می بینیم و فقط چند پیرزن که عمرشان به سر رسیده است داخل کلیسا می باشند و این نشان دهنده سست بودن ایمان و اعتقادات مردم شهر است.

دوستان رناتو او را به سراغ زن بدکاره شهر میفرستند تا به اصطلاح خودشان به این سبک مرد بشود ولی رناتوی پاک و خجالتی از مقابل زن فاسد عبور می کند و در دل به عشقش وفادار می ماند. در نمایی دیگر دوربین مردان بیشتری را سوار بر ماشین های ارتشی که به جبهه های جنگ اعزام میشوند نشان می دهد. جنگ خانمان سوز ادامه دارد و زنانی که در این جامعه کثیف تنها میشوند و رناتویی که با شکستن شیشه مغازه یاوه گویان، حمایتش را از مالنا، به سبک خودش ادامه میدهد.

خانواده رناتو از لباس زیری که رناتو از حیاط مالنا دزدیده است متوجه اعمال جنسی او میشوند و او را حبس میکنند. مکالمه پدر و مادر رناتو از خراب تر شدن اوضاع اقتصادی شهر خبر میدهد. کیفیت افتضاح مواد غذایی که فاشیست ها به مردم میدهند و...

رناتو بعد از سه روز که در حبس به سر میبرد به دستور پزشک آزاد میشود و خوشحال به سمت خانه مالنا میرود، ولی اطراف خانه آدمهای به ظاهر محترم شهر را می بیند که مشغول پرسه زدن هستند. اضطراب و نگرانی رناتو بیشتر میشود. اوضاع بدتر میشود، نامه ای به دست پدر پیر مالنا میرسد که به دروغ او را فاحشه معرفی کرده اند و پیرمرد بیچاره بخاطر حفظ آبرویش مستاصل به خانه پناه میبرد و منزوی میشود و مالنای بیچاره از خانه پدر هم محروم میشود. این در حالیست که مردهای شهر از اینکه یک قدم به اهداف پلیدشان نزدیکتر شده اند، خوشحال و مسرورند.

رناتو با یکی از پسرها که حرفهای بدی راجع به مالنا بر زبان می آورد درگیری پیدا میکند و او را به زمین میزند ولی چه فایده که این رویای رناتو که خودش را به مثابه شوالیه ای در حمایت مالنا، در میدان نبرد می بیند تا شب بیشتر دوام نمیاورد. رناتو از دریچه افلاطونی خودش می بیند که مالنا بلاخره تسلیم شده است. ستوان کادی را در حالی با مالنا می بیند که خود را به او واگذار کرده است و رناتو فقط میتواند با دست به او شلیک کند و دیگر هیچ.

افتضاح و رسوایی: پس از خروج ستوان از منزل مالنا، درگیری لفظی و فیزیکی بین ستوان کادی با دندانپزشکی که در حال ورود به منزل مالناست رخ می دهد، همان دندانپزشکی که شایعاتی درباره رابطه او و مالنا وجود داشت. (شایعات بقدری قوی و زیاد بودند که خود دندانپزشک هم باورش شده بود رابطه ای با مالنا داشته است) و زن دندانپزشک که به شوهرش مشکوک شده است و در تعقیب شوهرش تا به آنجا آمده است مالنا را به دادگاه میکشاند و از او شکایت میکند. زنهای شهر مالنا را بدکاره و مقصر میدانند و ستوان کادی را شخصی محترم و دندانپزشک را فریب خورده معرفی میکنند و حتی یک نفر هم پیدا نمیشود آنها را مقصر بداند. زنهای شهر درخواست خروج مالنا از شهر و برگشتن او به روستایش را دارند. پدر مالنا هم او را طرد کرده است و قفل درب خانه اش را عوض کرده و نمیخواهد مالنا را ببیند و باز هم تنهایی های یک زن پاک شروع میشود و به دنبال آن اتهام و شروع دادگاه برای یک بیگناه معصوم... مالنا جهت رفع اتهام سراغ وکیل کنتوربی میرود. وکیل خبره شهر یک مرد میانسال است و چهره بسیار منزجر کننده ای دارد و با اینکه سن و سالی از او گذشته است به دلیل بهانه جویی های مادر پیرش مجرد مانده است و مطمئناً چنین آدمی که تا به این سن مجرد است با دیدن زن زیبا و خوش اندامی مثل مالنا سر از پا نمیشناسد و به او قول هرگونه مساعدتی را میدهد. اما به چه بهایی؟؟؟

سکانس دادگاه : قاضی اتهامات بی اساس را قرائت میکند و تنها سندشان این است که مالنا فقط یکبار با دندانپزشک مصاحبت داشته است و این درنظر مردم جرمی بالاتر از قتل محسوب میشود، البته فقط برای مالنای تنها. در دادگاه هنگامی که مالنا کلمه ای سخن میگوید تمامی مردان چنان گوشی تیز میکنند که گویی از شنیدن صدای مالنا هم لذت میبرند ولی به جای قدر دانی از این در گرانبها خواستار مجازات او هستند. حسادت در دادگاه موج میزند، حس کینه توزی و حسادت در زنها به وفور حس میشود. همه چیز علیه مالنا پیش میرود ولی وکیل خبره با زیرکی رای دادگاه را به نفع مالنا تغییر میدهد. کلماتی که وکیل مالنا جهت رفع اتهام به کار میبرد در اصل حقایقی است که برای اولین بار یک نفر در شهر به زبان میاورد: "گناه این زن فقط زیباییشه، زنها بهش حسادت میکنن، حتی پدرش بخاطر اتهامات واهی و شایعات طردش کرده و تنهاست". وکیل با زبردستی از این کلمات برای ایجاد حس ترحم استفاده میکند و موفق میشود در همان لحظات حضار را تحت تاثیر کلمات خود قرار دهد و بیگناهی مالنا را ثابت کند. حقایقی را که وکیل به زبان می آورد به همان دادگاه ختم میشود و کسی در مورد آن لحظه ای فکر نمیکند. رناتوی نوجوان شب هنگام از دریچه حقیقت بین خودش شاهد مقاومت یک زن و التماسش برای حق الزحمه دادگاه در برابر وکیل کثیف است. در اصل وکیل، دادگاه را به نفع امیال حیوانی خودش تمام کرد. مالنا به ناچار و به زور مورد تجاوز یکی دیگر از محترمین شهر قرار میگیرد و رناتوی بیچاره آنقدر حرص میخورد تا از بالای درخت سقوط میکند و جسماً و روحاً شکسته می شود و با دستی شکسته به سراغ مجسمه قدیسی میرود که حمایت مالنا را از او درخواست کرده بود و با شکستن دست قدیس تلافی شکستگی دستش را در می آورد و به شکست مذهب در برابر افکار شیطانی هم معنا میبخشد. رناتو در دل مالنا را که عشق اوست می بخشد چون معتقد است اینکار را به اجبار انجام داده است.

مردم در فقر و آوارگی حاصل از جنگ مشغول کوچ کردن از شهری به شهری دیگر هستند. رناتو با دوربین، ماجرای عشقی بین مالنا و وکیل را دنبال میکند و در شهر شنیده میشود که قرار است مالنا نامزد وکیل بشود ولی این هم دوامی ندارد. مادر پیر وکیل که زنی مستبد و خود رای است با این ازدواج مخالف است و وکیل را مجبور میکند مالنا را بار دیگر تنها بگذارد. رناتو می بیند که بار دیگر مالنا تنها شده و با چشمان اشکبار از وکیل جدا میشود.
مالنا از فقر و گرسنگی به ستو��

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد